به قلم: سید غلامحسین صادقی بلخابی
امام خمینی با داشتن استوارترین مبانی فکری و اندیشه دینی ، بر قله های رفیع عقلانیت پاگذاشته و توانایی آن را پیدا کرد که با بهره گیری از نگرش های قرآنی و آموزه های ائمه اطهار(ع) آفتاب حقیقت را بر دلهای تیره مهمان کند در واقع نقش امام به عنوان فقهی جامع الشرایط، موثرترین عامل در ایجاد انگیزه مبارزه، تولید بصیرت و مدیریت حرکت در بستر رو به رشد قیام مردمی ایران بود.
نقش حساس امام در شکلگیری نهضت اسلامی در دوران طاغوت و هدایت آن و سرنگونی رژیم کهنه و فرسوده شاهنشاهی و جایگزین شدن آن ، با نظام اجتماعی جدید مبتنی بر باورهای دینی و مردم سالاری ، موضوعی است که بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست.
بازگشت مذهب به عرصه ی زندگی مردم ایران و نیز تکثر فهم ها و برداشت های سیاسی، فرهنگی، اچتماعی و به خصوص متون دینی ،باعث ظهور و تداوم جریان فکری نو گردید و تحول ژرفی را در حوزه های گوناگون زندگی مردم و ایران به وجود آورد. جریان فکری حاکم در فضای جریانهای انقلابی ، بازتاب مجموعه ای از باورها ، پیش فهم ها و جهان بینی امام بود که نیروهای انقلابی و طیف های وسیعی از مردم را تحت تاثیر قرار داد.
امام خمینی(ره) به عنوان ایدئولوک در نقش بسیج گر، با رویکرد انقلابی و نیز احیاء اندیشه دینی، طرح ولایت دینی و حکومت اسلامی، به سبک نوین و با کمک حوادث پیش آمده ، توانست تحولات زیربنایی و ژرفی را در ایران به وجود بیاورد و بنیان یک حاکمیت را بر اساس و مبانی فرهنگ دینی، بنیان نهد.
نقش بی بدیل امام در فرآیند تحولات تاریخی، به ویژه سهم انکار ناپذیر وی در سرنوشت نهضت فراگیر ایران و انقلاب، همواره کانون توجه پژوهشگران و صاحب نظران مسایل سیاسی و علوم اجتماعی قرار داشته است و نگرش ها و رهیافت های که پیرامون شخصیت امام و نوعی مبارزه و ارایه راه کارهای انقلابی وی وجود دارد، نشان دهنده ابعاد و زوایای پیچیده تلاش های نظری و عملی ایشان می باشد.
پژوهش حاضر در صدد ارایه مطالب توصیفی و تحلیلی از روند تاثیرگذاری ، دیدگاه ها و اندیشه های امام خمینی(ره) بر جریان فکری ، سیاسی و اجتماعی ایران و وقوع انقلاب اسلامی می باشد.
کلید واژه ها:انقلاب،سیاست ،هویت ،اصلاح ، احیاء ،رهبری دینی، انفکاک...
انفکاک ناپذیری بودن دین از سیاست:
امام با توجه به شناخت که از اسلام داشت توانست اسلام ناب را از غیر آن جدا کند. پیش از انقلاب برخی بر این باور بودند که تشکیل حکومت اسلامی تنها وظیفه امام معصوم(ع) است و پس هر حکومتی به جز حکومت معصوم(ع) ناحق است طرفداران این نظریه می گویند:« شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید اونی که معصوم از گناه باشد. اونی که از هوا و هوس و حب ریاست ، شهوت ، غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثر نکند نشان دهید ، او بیاید میدان جلو بافتد ، ملت می افتند به پایش.(1) امام در پاسخ چنین تفکر می گوید: اعتقاد به چنین مطالبی و یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی از ضرورت ندارد، منکر ضرورت احکام شد، وجامعیت احکام و جاویدانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است(2) امام با ارایه ساختار حکومت دینی به جهانیان ثابت کرد که دین از سیاست جدا نیست.
یکی از عوامل سقوط قدرت و توانایی مسلمین، تلقی جدایی دین از سیاست و نیز ترویج آن ، بوده است:« ریشه چنین تفکر به اروپا به پایان قرون وسطی بر می گردد. پیدایش این تفکر در اروپا به منظور تقلیل و یا از بین بردن قدرت کلیسا و فلسفه رسکولاستیک، حاکم بر آن بوده، بدهی یاست که وارد کردن چنین تفکری در فرهنگ اسلامی، سزاوار نبوده و امری نابخردانه است چرا که اولا اسلام مانند مسیحیت موجود در تبیین جهان و قبضه بسط علم متحجرانه برخورد نکرده است. ثانیا در ایدئولوژی و حکومت علمی هم روش مسیحیت را که تنها به حوزه اخلاق پرداخته و از حوزه های گوناگون دیگر غفلت کرده بود، نپذیرفته است.
علمای اسلام هم مانند علمای مسیحیت نبوده اند. در هر حال جامعه مسیحیت برای کاستن مشکل خود، سکولارسم که همان دنیایی کردن دین و یا جدایی دین از سیاست است را دامن زدند و با انگیزه های سیاسی به پخش و نشر آن پرداختند.(3) در نگاه کوتاه به عرصه های مختلف حیات سیاسی و اجتماعی در جوامع بشری به سهولت می توان به تاثیرات کلان و سرنوشت ساز بینش و رفتارهای سیاسی ، واقف شد. تاثیرات که در مقایسه با عوامل دیگر همانند اقتصادی، نظامی ... عمیق تر و تعیین کننده تر بوده اند و گفتنی است که:« رفتارهای سیاسی بدون پشتوانه اندیشه سیاسی ، نقش واقعی خود را ، نمی تواند ایفا کند. لذا اهمیت و تاثیر رفتارها و عملکردهای سیاسی ، مرهون اندیشه های سیاسی و دانش مدیریتی نظام یافته است که مبنا و هدایتگر است باشد.
یکی از ابعاد مهم انقلاب اسلامی ایران، معارضه با نظریه سیاسی حاکم بود. در حقیقت انقلاب ضمن ادعای داشتن مکتب سیاسی منطبق بر دین و یا الهام یافته از آن، به مقابله با مکتب سیاسی حاکم پرداخت و به همین جهت تنها به تعویض مهره های فاسد به کارگزاران صالح بسنه نشد بلکه به تغییر ساختار سیاسی حاکم بر زمان شاه و حذف بعضی از نهادهای سیاسی موجود همچون نهاد سلطنت، مجلس سنا و ایجاد نهادهای جدید همچون نهاد شورای نگهبان، مبادرت گردید.(4) امام خود در باب نفی حاکمیت وابسته و ساختار حاکمیت جانشین آن چنین می گوید:« رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژِم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم در دمکراسی غربی نیست.(5)
ایشان در جای دیگر در باب جدایی ناپذیر بودن دین و ساختارهای سیاسی و حکومتی چنین می گوید:« اسلام مکتبی است که برخلاف مکتب های غیر توحیدی، در تمام شئونات فردی، اجتماعی، مادی ، معنوی، فرهنگی ، سیاسی، نظامی و اقتصادی دخالت و نظالت دارد.
اسلام از هیچ نکته و لو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی، نقش دارد، فروگذار نکرده و موانع و مشکلات سر راه تکامل را برای اجتماعی و فرد، گوشزد نموده و به رفع آن کوشیده است.(6) امام یک اندیشمند بزرگ و تاریخ ساز و معتقد به دینی شدن سیاست بود. ایشان به عنوان ایدئولوک و نظریه پرداز انقلاب نه تنها رهبری سیاسی قشرهای مبارزه را در جبهه علیه طاغوت، برعهده داشت بلکه معمار نظام جدید بر اساس ارزشها جدید ، نیز بود. امم توانست با برنامه ریزی دقیق و تنظیم شایسته راهبردها و تاکتیک های حرکت و قیام مردم ، سیاست دینی را برای آنها بیاموزد.
و قوم انقلاب اسلامی به رهبری امام برای بسیاری از تحلیل گران پدیده انقلاب غافلگیرانه بوده انقلاب که نسل نظریه های انقلاب را تغییر داد و با آوردن ایدئولوژی مذهبی در صحنه آغازگر نقش مذهب در عرصه ی سیاست ، در عصر مدرن شد. در این تحول عظیم بدون شک نقش امام بی بدیل و تعیین کننده بود.
ارایه طرح حکومت دینی:
امام با توجه به نیازهای واقعی جامعه ، موضعگیری می کرد و طرح و برنامه ارایه می داد:« ایشان برخلاف عموم عارفان که بر سیاست واقعی نمی گذارند و خلوتگاه عبادت خویش را جز برای ضرورت، ترک نمی کنند و بر خلاف مردان سیاست که وقت گراش عبادی و عرفانی ندارند و سیره آنان عدم جمع بین این دو را تقویت نموده است.
حضرت امام بر خلاف همه آنان گرچه صاحب نظری در عرفان نظری و سالکی دو عرفان عملی بوده اند، در سیاست نیز یکی از نمونه های شاخص، محسوب می شوند.(7) امام خمینی(ره) تنهابه سرنگونی شاه نمی اندیشید بلکه به فکر حکومت جایگزین آن نیز بود و از این رو از همان روزهای اول قیام مردمی و به خصوص در دوران تبعید ، از طرح حکومت دینی غافل نبود. ایشان در اولین کتاب خودـکشف الاسرارـ ضمن حمله ی شدید به سیاست های رضاشاه ، به طرح اجمالی ولایت فقیه پرداخت ، امام در این کتاب نهاد سلطنت را مشروط برآن که شاه به وسیله مجمعی از مجتهدان واجد شرایط و پیروان فقه اسلامی، انتخاب شود و فقط تازمانی که امکان جایگزین کردن نظام بهتری پدید آید،مجاز شناخته شده است.(8) امام به دو نکته اشاره می کند مشروعیت حکومت را آن زمان می داند که مجتهدان جامع الشرایط آن را تایید نمایند و این مشروعیت تا زمان برقرار است که زمینه حکومت بهتر فراهم شود و بدون تردید نظر امام همان حکومت مبتنی بر شریعت و آراء مردم می باشد.
دیگر عنصر اساسی اندیشه سیاسی و حکومتی امام را می توان ، در کتاب ولایت فقیه و یا حکومت اسلامی ایشان جستجو کرد و یافت که به صورت سلسله درسهای از حکومت اسلامی در سال 1349 در نجف ارایه شده است. در این کتاب روشن ساختن این آموزه است که علما وارثان اقتدار سیاسی ائمه اند.
در قسمتی از این کتاب می گوید:«اسلام به واسطه مردم های انحرافی که در ایران به وسیله قدرت های امپریالیستی ، تشویق می شود، در معرفی خطر جدی است علما وظیفه دارند اسلام را از انحرافات پاک کنند و جنبه های سیاسی و اقتصادی پیام الهی قرآن را ، بر مردم عرضه کنند.(9) امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی و طرح ها و برنامه های حکومتی خود ، نامی ماندگار پیدا کرد، حتی در قرون اخیر به عنوان نظریه پرداز و تئوری پرداز اسلامی، جهان را به اسلام، ایران و شخصیت خود متوجه ساخت.
فقهی بی بدیل که توفیق تاسیس نخستین حکومت اسلامی بر مبنای نظریه فقهی را یافت و با تکیه بر ارزشهای دینی، تئوری سیاسی و حکومتی خود را ، مشروعیت بخشید:« میتثنا نیاز به حکومت را ، چه طبع انسان و چه ضرورت ها و نیازهای زندگی ، مثل امنیت ، چه ترس و یا هر چیز دیگر بدانیم ، واقعیت انکار ناپذیر است بدون حکومت هیچ جامعه ای، سامان نمی پذیرد و انسان ها از وحشت نزاع و ناامنی، خلاصی نمی یابند و به منظور به وجود آمدن نظم اجتماعی و امنیت، روابط شکل می گیرد.(10) به هر روی امام خمینی(ره) در تعیین و حتی تعیین استراتژی مبارزه و انقلاب اسلامی و نیز تاکتیک ها و روش های حفظ اسرار و دوری از موضع گیری های تنش آمیز و صیانت از دستاوردهای انقلاب ، دارای دکترین منحصر به فردی بود. امام به خاطر دیدگاه سیاسی ثابت و استوار و تکیه بر قدرت لایزال پروردگار و تکیه مدار مطلق توانست بزرگترین قدرت سیاسی و نظامی وقت را سرنگون کند و نه تنها موفق به سرنگونی قدرت شاه شد بلکه با ارایه دیدگاه جدید در باب زمامداری و نفی آموزه های مکاتب مادی و مدنیت عزب را به چالش کشانید.
انقلاب اسلامی برایند طبیعی نیاز جامعه:
انقلاب اسلامی را که امام رهبری کرد باید صرفا برآیند طبیعی نیازهای اجتماع(عصر انقلاب و پیش از آن) دانست. امام که بنیانگذار فکر تحول در ایران بود باید جویای نمادهایی پنداشت که اندیشه و رفتارشان با خواسته ها، تمایلات و نیازهای طبیعی یک عصر و یک نسل، هماهنگ است نبوغ ذاتی، آینده نگری و توان تولید اندیشه ها و راه کارهای برتر امام وی را در جمع تحول آفرینان قرار داده است.
امام خمینی(ره) در عصر سکوت و بی تفاوتی بسیاری از صاحبان اندیشه و فکر ، خضر راه حرکت الهی مردم و روشن کننده نقاط مبهم و برطرف کننده همه تردیدها بود ملت ایران از سرچشمه فیاض سخنان و رهنمودهای خردمندانه امام سیراب شده و کرامت انسانی و اسلامی خود را در آن جستند و کمال و توانمندیهای اسلام را در آن یافتند. مردم ایران وجود انقلاب اسلامی را در حقیقت قرائت عملی از اسلام دانستند که در عصر حاضر به نمایش گذاشته شد. مردم ایران با توجه به شرایطی که در دهه آخر حکومت شاه ، پیش آمده بود، قیام و انقلاب را اجتناب ناپذیر می دانستند مثلا:« اصلاحات ارضی، لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید، در ابعاد مختلف سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، حقوق و اجتماعی در ایران اجرا شد.
اوج این برنامه های بنیان برافکن، در انقلاب سفید که انقلاب شاه و مردم نیز تام گرفت، تجلی یافت. این برنامه به اصطلاح انقلابی ،در صدد تخریب بنیان های فرهنگی و اجتماعی ایران و مبارزه با فرهنگ مذهبی مردم تهران و به معنای دقیقتر، اسلام زدایی بود. و اما این برنامه ها که با شرایط داخلی ایران، سازگاری نداشت ، موج بی ثباتی، ناآرامی و اعتراض مردم مسلمان ایران، به رهبری نیروهای مذهبی که در راس آنها امام خمینی(ره) قرار داشت را برانگیخت. دین ناآرامی و اعتراض ، در نهایت منجر به قیام15خرداد در شهرهای بزرگ گردید.
اگرچه این قیام از نقطه نظر نظامی به شدت سرکوب شد لکن زمینه های فکری فرهنگی انقلاب اسلامی 1357 را فراهم نمود.(11) از آنجا که امام در موضع گیری هایش از اسلام مایه می گرفت و مردم هم به خاطر ایدئولوژی و عقاید دینی ، علیه حکومت قیام کرده بودند می توان گفت که :« عناصر اصلی این قیام شامل نیروهای قیام و به بیان دیگر، رهبری قیام و مردم است که توسط ایدئولوژی و اندیشه نهضت ، به همدیگر پیوند خورده اند.
ایدئولوژی و تفکر قیام، همان اندیشه های ناب مذهبی بود. در واقع اندیشه ها و افکار ، انگیزه، اهداف، آرمانها و آرزوهای مردم ایران، از زبان رهبری نهضت ، یعنی امام خمینی(ره) بیان می شد.(12)
امام ، انقلاب اسلامی و احیاء دین:
انقلاب اسلامی از حساس ترین نقاط جهان همچون زلزله غیر مترقبه، اردوگاه آرام و بدون دغدغه غرب را به شدت به لرزه در آورد و امام به عنوان معمار و بنیان گذار این نهضت اسلامی، قدرت های بزرگ را به مبارزه طلبید و به منابع مادی آنها خسارت وارد و بدینوسیله ارزشهای دینی را احیاء نمود.
انقلاب اسلامی چون صاعقه های اسمانی ، جهل، غفلت و عناد را شکافید.
خواب خوش تحلیل گران و نظریه پردازان شرقی و غربی را که افول ادیان الهی را یک امر مختوم می دانستند، آشفته و نظریان آنها را در باب جایگاه علما و مرجعیت دینی ، باطل ساخت.
از نظر سمبولیک ، انقلاب اسلامی ایران، اولین پیروزی مسلمین بر تمدن غرب از قرن16 به این طرف بود. امام به عنوان مرجع دینی مردم بود که حرکت وی از آبشخور مکتب اسلام سیراب می گردید و با انقلاب اسلامی و طرح ها و مواضع امام و عظمت بی بدیل اسلام به عنوان آبشخور حرکت او ، غرب و شرق قدرتمند با پتانسیل نهفته در مرجعیت دینی و قدرت اسلام ، آشنا گردیدند.
انقلاب اسلامی ایران از آنجا که بر اساس افکار بلند امام تکوین یافته است ، همواره در شعارها، طرح های دراز مدت و کوتاه مدت و راه کارهای وصول به آن اهداف ، با باورهای این شخصیت بزرگ، پیوند ناگسستنی داشته است و از این رو این واقعیت را نیابد فراموش کرد که انقلاب اسلامی ایران از نگاه آثار معنوی همانند احیاء ارزشهای دینی ، هویت اجتماعی، انگیزه ها، بسترسازی های فرهنگی و اجتماعی ، هیچ شباهتی با قیام ها و انقلاب ها که در قرون گذشته به وقوع پیوسته است ، نداشته ، باید در پیوند انفکاک ناپذیر آن با احیاگر بزرگ اسلام و معمار انقلاب اسلامی یعنی امام خمینی، جستجو نمود. از رهگذر پیوند تنگاتنگ انقلاب اسلامی، با اندیشه نو و شخصیت جامع امام می توان به این نتیجه رسیدکه معمار و بنیانگذار آن امام خمینی بوده است.
امام با درک سیاست های استعماری و استبدادی و نیز با آشنایی عمیقی که از آموزه های دینی داشت ، عنصر هویت سازی دینی و ملی در ایران زنده و خود ایشان در این مورد فرموده است:« اساس همه شکست ها و پیروزی ها ، از خود آدم مشروع می شود انسان اساس پیروزی ها و شکست ها است. باور انسان اساسی تمام این امور است.(13) و باز ایشان گفته است:« باور کنیم که خودمان می توانیم، اول همه چیز این باور است که ما می توانیم این کار را انجام دهیم، وقتی این باور آمد ، اراده می کنیم وقتی اراده در ملتی پیدا شد همه دنبال کار می روند.(14) قیام مردم که با پیام های امام روز به روز رو به افزایش بود، باعث افزایش آگاهی سیاسی و دینی و نیز حضور گسترده آنها در صحنه شد امام با دمیدن روح خود باوری اجتماعی و دینی و نفی از خود بیگانگی زمینه ی بازگشت به خویشتن را در میان قشرهای جوان و روشنفکران فراهم ساخت و باعث رویکرد نیروهای سیاسی و فرهنگی کشور، به سوی اسلام شد و دین به عنوان یک فکر و شیوه ی برداشت نوار زندگی به جامعه راه یافت و زندگی توده های مردم را پرتو افکند:« شیوه ی امام در احیاء اندیشه دینی، شیوه رسول خدا و نیز ادامه طریق اهل بیت (ع) بود امام به تعلیمات اسلامی بی تحرک ، روح و جان تازه بخشید. امت اسلامی بدون توجه به اختلاف میان گروه ها و فرقه ها ، اندیشه امام را پذیرفتند، بدین ترتیب یکی از بارزترین و پرخروش ترین جنبش های اسلامی در جهان پدید آمد.(15)
انقلاب ایران، اصلاح و یا احیاء:
از آنجا که دو اصطلاح یاد شده از جهت بار معنایی در یاری رساندن به دین و تفکر دینی مشترکند و لذا توجه به وجه تمایز آن دو در بیان تبیین اندیشه امام و قیام مردم ایران به رهبری ایشان ، امر بجا و خالی از فایده نخواهد بود:« واژه اصلاح و اصلاح طلبی در عرف متداول سیاسی به معنای حفظ ساختار اجتماع و ایجاد تغییرات و تحولاتی در بخش های از آن نظام است.(16) در اینکه هدف امام خمینی از قیام علیه حکومت شاه دگرگونی و تحول بنیادین در همه های آن حکومت بود، تردیدی وجود ندارد انقلاب اسلامی را که امام رهبری کرد ، تنها به تغییرات ظاهری و اصلاحات ، بسنده نمی کرد چرا که آن حکومت را غیر مردمی و نامشروع می داند و از این رو اصطلاحاتی که شاه در پی عملی کردن آن بود، امام و انقلابیون را راضی نمی کرد و لذا پیش زمینه های بنیاد فکری انقلاب آشکار شدن قدرت مذهب به وسیله بسیج گسترده مردمی و مقاومت در مقابل برنامه های نامشروع شاه بود.(17) امام هدفش از انقلاب ایجاد ساختار نو و جدید در نظام سیاسی کشور بود.
وقتی امام در پی تغییرات بنیادین در سطوح مختلف بود، به این معناست که با اصطلاحات صوری تن نمی داد و سعی وی احیاء هویت دینی ، ملی و تدوین و ارایه راه کار نو برای مردم در جهت بهتر زندگی کردن و شیوه مشروع و قانونمندکردن حاکمیت بود:« ساختار به معنای بناکردن و ساختمان است یعنی روش که برطبق آن ، بنایی ساخته شده است ، روش که بر طبق آن بنایی از اجزای گوناگون و مرتبط با یکدیگر ساخته می شود.(18) نکته قابل توجه در این قسمت از بحث آن است که اصولا، اصلاح در دین معقول نیست بلکه آنچه متصور است ، اصلاح در اندیشه دینی است.
اصلاح در اندیشه دینی زمانی معنا خواهد داشت که جهت اصلی دین در اندیشه دینی محفوظ باشد. امام به عنوان اندیشمند دینی ، روح، جان و ستمگری دین را به خوبی دریافته بود.
احیاء به معنای زنده کردن:
ظهور انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) با برچیدن بساط استبداد 2500 ساله و سلطه فراگیر غرب ، در ایران آغاز شد و به همراه خود انقلاب بزرگتر را رقم زد و آن انقلاب درونی و معنوی بود و این نه نها به پارادایم انزوای دینی ، از حیات اجتماعی و دینی پایان داد بلکه درکنار احیاء دین به احیاء هویت اجتماعی و سیاسی پرداخت و جان ها و روح ها را زنده ساخت و زمینه را برای تغییرات بنیادین در جامعه فراهم نمود:« از مجموع یات و روایات استفاده می شود که احیاء به معنای جان بخشیدن به کالبد بی جان و بی روح است و آن چنان است که اگر صورت نپذیرد ، آن موجود را از بین می رود. نه اینکه می ماند.
اما فعالیت معیوب و ناقص داشته باشد ، بلکه عدم احیاء او یعنی مردن و از بین رفتن او، یعنی چنانچه هرگاه روح در کالبد بی جان جاری نگردد، آن کالبد ذی روح نبوده و زنده نخواهد بود. بدیهی است که عدم احیاء آن نیز مساوی با از بین رفتن آن است.(19) به هر روی کتاب قطور تاریخ بشریت با همه فراز و فرودهایش ، همه را سر فصلی است انکار ناپذیر به نام شخصیت های بزرگ و تاریخ ساز در اینکه اندیشه بلند و واقع نگر و مکتب های فلسفی و سیاسی چگونه پدید آمدند و تحولات چگونه پدید می آیند و تابع چه قواعدی هستند ، هر دیدگاه که داشته باشیم نمی توان نقش بی بدیل شخصیت های بزرگ که اندیشه و اقدامات آنها فراتر از عصر و مکان و نسل خویش در گستره جامعه و سیاست و در عرصه فرهنگ و زنده کردن افکار و دمیدن روح اعتماد، عمیقا بر روی طیف های مختلف جامعه اثرنهاده اند را ، نادیده بگیریم.
نتیجه گیری:
امام خمینی شخصیت مدیر، شجاع ، متفکر و آگاه به مسایل جهان بود که با بهره مندی از شیوه های نوین و بدیع ، بزرگترین انقلاب معاصر را هدایت و رهبری کرد. ایشان در کوران انقلاب و قیام مردم علیه شاه به عنوان چهره تاریخ ساز و پدیده ساز و پدیده استثنایی و کاریز ماتیک جلوه کرد.
تمام آرمان های انقلاب و جمهوری اسلامی که بر مبنای آن ساخته شده است ، از افکار ایشان ریشه می گیرد و همین اساس امام خمینی را می توان به عنوان نظریه پرداز و معیار انقلاب اسلامی دانست که توانست نقش رهبری خود را به بهترین شکل ممکن به جهان روشن سازد. آنچه که بیش از پیش مطرح است، نقش امام در تکوین و تثبیت انقلاب اسلامی است که با توجه به شکل گیری انقلاب، نظریات ایشان در باب تبیین درست از اسلام، کادر سازی در فرایند انقلاب، ایجاد تغییرات بنیادین در حوزه های مختلف : سیاسی ، فرهنگی، اجتماعی ، حقوقی و ... توانست میراث گرانبهایی از خود برجای بگذارد
منابع: